هیدئو کوجیما با بازی دث استرندینگ توانسته است تا درکنار خلق اثری که پیش از این نمونه آن را ندیدهایم، درنهایت محصولی با کیفیت را هرچند برخلاف باب میل برخی گیمرها روانه بازار کند.
همیشه در هر صنعتی قدم گذاشتن در مسیر نوآوری ریسک زیادی را به همراه دارد. اینکه سالها مدیومی یکسان را با شاخ و برگ دادن روانهی بازار کنید و هرسال میلیونها دلار پول را به جیب بزنید طبیعتا انتخاب آسانی است. ولی هر صنعتی نیاز به تغییرات دارد و گاهی این تغییرات باب میل خیلیها نیست. هیدئو کوجیما با بازی دث استرندینگ (Death Stranding) و شعار اتصال دوباره یک دنیای ویران شده، سعی دارد تا اثر اکشن ماجراجویی متفاوتی را خلق کند؛ اثری که درنهایت به محصولی کاملا سلیقهای تبدیل شده است و میتواند برخی را سرگرم کند و از طرفی شاید حوصلهی طیف دیگری از گیمرها را آنقدر سر ببرد که درنهایت دیسک را از کنسول خارج کنند و با پاک کردن بازی خودشان را راحت کنند.
دانلود از آپارات | تماشا در یوتیوب
بهدنبال انفجارهایی که به نام Voidout شناخته میشود، ارتباط مناطق مختلف کشور امریکا با هم قطع میشود و بشریت در آستانه انقراض قرار میگیرد؛ انفجارهایی که در نتیجه آن ارتباطی بین دو دنیا، دنیای زندهها و چیزی که بعد از آن میآید، برقرار میشود. حال شما باید با کنترل سم پورتر بریجز تلاش کنید تا با برقرار کردن دوباره این ارتباط یک بار دیگر شهرهای از هم گسیخهی ایالات متحدهی سابق را به شبکهی کایرال زیر نظر شهرهای متحدهی امریکا موسوم به UCA متصل کنید. شبکهی کایرال در حقیقت جایگزین معنوی اینترنت در دنیای دث استرندینگ است و بهلطف اتصالی که با Beach یا به اصطلاح عامیانه برزخ دارد، در تاروپود زمان قرار نمیگیرد و همین موضوع به انسانها اجازه میدهد تا حجم عظیمی از اطلاعات را در کسری از ثانیه منتقل کنند. داستان دث استرندینگ پر است از شخصیتهایی که هرکدام هویت، زندگی و پیشینهی داستانی قابل درکی دارند و گاهی نیز صحبتهای فلسفی یا احساسی زیبایی را بیان میکنند. بازی توانسته با شخصیت پردازی مناسب کاری کند تا بتوانیم با هرکدام از شخصیتهای اصلی ارتباط بگیریم و هدف مورد نظر سازنده یعنی برقراری دوباره ارتباط را در جهانی پساآخرامانی درک کنیم.
دث استرندینگ نمیتواند سلیقه برخی از گیمرها را در بر بگیرد درنتیجه باید در خرید آن دقت کنید
بهعنوان مثال سم بهخاطر سندرمی که دارد هربار کابوسهای وحشتناکی میبیند و حتی از تماس فیزیکی مثل دست دادن هراس دارد و بازی این ترس را به خوبی به بازیکن منتقل میکند. سم دچار سندرمی به نام آفن فوسفوبیا است در نتیجه از تماس فیزیکی بهشدت دوری میکند. سم همچنین بهدلیل داشتن سندرم DOOMs میتواند حضور بیتیها را احساس کند اما برخلاف فراجایل، شخصیت دیگر داستان قادر به دیدن بیتیها نیست. هر یک از مشکلاتی که در بازی بیان میشود، در خط داستانی پاسخی روشن برای آنها تعریف شده است و تنها با مطالعه دقیق جزئیات یا شنیدن صحبت انپیسیها میتوانید از راز هر یک از مشکلات شخصیتها مطلع شوید.
رابطهی عمیق سم با بیبی یا همان بریج بیبی یکی از نکات مثبت بازی است که به اشکال مختلف به آن پرداخته میشود؛ بیبی که به قول شخصیت ددمن (Deadman) با بازی گیرمو دلتورو تنها یک ابزار کمکی برای مشاهده بیتیها است توانسته بهخوبی نقش خود را در روند بازی ایفا کند؛ حضور بیبی و ارتباط احساسی با این کودک، به شخصه من را وادار کرد تا بعد از سالها صدای اسپیکر دوال شاک ۴ را برای شنیدن بهتر گریه و خندهاش روشن کنم. بیبی در رخدادهای مختلف واکنشهایی را با خنده، ناله یا گریه از خود نشان میدهد. بهعنوان مثال بیبی در صورتی که سم پرش موفقی داشته باشد یا به نشان سایر بازیکنان لایک بدهد میخندد، از طرفی اگر وارد رودی با عمق زیاد شوید صدای ناله بیبی را میشنوید. این موضوع در زمان افتادن سم به گریه تغییر شکل میدهد و شما را وادار به آرام کردن بیبی میکند. بیبی در جایگاه خود دارای شخصیت است و سازندگان در برقراری ارتباط با این کودک دوستداشتنی موفق عمل کردهاند.
شخصیتپردازی هیگز بهعنوان آنتاگونیست جذاب نیست
البته شخصیتپردازی دث استرندینگ مشکلاتی نیز دارد بهعنوان مثال هیگز با بازی تروی بیکر، یکی از ضدقهرمانهای اصلی آنطور که باید شخصیتپردازی جالبی ندارد و حتی میشد به شخصیتهایی مانند دایهاردمن نیز بیشتر پرداخته شود. داستان دثاسترندینگ پیچیدگی و پرداخت خاص خود را دارد؛ همین پیچیدگی و همراهی آن با داستانسرایی موفق کوجیما، داستان دث استرندینگ را تا سکانس پایانی هیجانانگیز نگه میدارد و باعث خستگی گیمر از میانپردههای بعضا طولانی نمیشود. در این بررسی نمیخواهیم داستان را اسپویل کنیم اما بازی در پایان راز پشت وقایع رخ داده را برملا میکند و پایانبندی سینمایی زیبایی نیز دارد. هیدئو کوجیما با موفقیت توانسته درکنار استفاده از پتانسیل حضور هنرپیشههای شناخته شده، روایتی متفاوت و بهدور از کلیشه را برای بازی دث استرندینگ بازگو کند.
پیش از انتشار بازی، گیمپلی دث استرندینگ با شبهات زیادی همراه بود و در حقیقت بیشتر انتقادها به هیدئو کوجیما عدم نمایش یک ویدیو کامل از گیمپلی بازی بود. گیمپلی بازی دث استرندینگ از سه بخش انتقال بستههای مختلف، مخفیکاری و نبرد با دشمنان تشکیل شده است که بهطور خاص انتقال بستهها مهمترین و بیشترین زمان را در برمیگیرد. یکی از مهمترین ویژگیهای بازی تعریف یک سازوکار مشخص برای مکانیک راهرفتن و دویدن سم در شرایط مختلف است. بهعنوان مثال پارامترهایی نظیر میزان بار حمل شده، استفاده از تجهیزات برای جابهجایی بستهها، حرکت آهسته، حرکت با تریگرها، عبور از طول رود، عبور در هوای برفی یا کولاک و درنهایت عبور از روی صخرهها هرکدام تفاوتها و محدودیتهایی را نسبت به دیگری در برمیگیرند و طبیعتا در جریان بازی نیز تاثیرگذارند. فرضا در صورتی که سم، استقامت کمی داشته باشد و مدت طولانی در سفر باشد در زمان عبور از رود بهراحتی خسته میشود و حتی در آب میافتد. یا سم در زمان گیر افتادن در مادهی سیاهرنگ (Tar) بیتیها در صورتی که سرحال باشد، با کمک شما میتواند از دست موجوداتی به نام Gazer پیش از رویارویی با کچرها فرار کند. این موضوع در زمان بالارفتن از کوه و حرکت روی زمینهای ناهموار نیز صدق میکند. چالشهای گیمپلی مواردی مانند عبور از ریزش کوه یا نبرد با کچرها را شامل میشود و هرکدام به شیوهی خود روی سرعت حرکت سم تاثیرگذارند.
بازی آیتمها و سازههای مختلف را به مرور در دسترس بازیکنان قرار میدهد
هرچند راه رفتن در مسافتهای طولانی میتواند برای برخی بازیکنان شدیدا خستهکننده باشد، اما طیف دیگری از بازیکنان که با دنیای بازی ارتباط گرفتهاند میتوانند بهلطف انتخابهایی مانند آزادی در انتخاب مسیر یا مخفیکاری برای عبور از بین اردوگاه میولها (MULEs) سرگرم شوند. البته راهرفتن در مسیرهای مختلف با ابزارهای متفاوتی که به مرور به بازی اضافه میشوند نیز همراه شده است. بهعنوان مثال در صورتی که زیر باران تایمفال بروید تجهیزات و بستههای همراهتان مراحل فرسایش را آغاز میکنند. در این شرایط باید سعی کنید یا از سازههای سایر بازیکنان برای ترمیم فرسایش استفاده کنید یا با استفاده از اسپری، این روند را کند کنید.
هرچند پیش از این در بازیهایی مانند دارک سو ارتباط غیر مستقیم بازیکنان با یکدیگر را برای هشدار به یکدیگر تجربه کرده بودیم کوجیما در دث استرندینگ بازتعریف کاملی را از شیوهی ارتباط بازیکنان با یکدیگر ارائه داده است. قابلیت ارتباط آنلاین دث استرندینگ بیشک یکی از متفاوتترین ویژگیهای دیده شده در بازیهای ویدیویی است.
در جریان بازی و بعد از اتصال هر منطقه به شبکه کایرال میتوانید سازههای بازیکنان را در نقشه مشاهده کنید؛ وجود سازههای بازیکنان به شما کمک میکند تا آسانتر در بازی سفر کنید. از طرفی به اشتراکگذاری برخی از سازهها میان بازیکنان دیگر، به شعار بازی که همان ارتباط دوباره» است، حقیقت میبخشد. به زمانی فکر کنید که بعد از سفر طولانی روی کوه، کولاکی کشنده را پشت سر گذاشتهاید و بستههای شما در حال صدمه دیدن بهخاطر باران یا برف تایمفال هستند. در این هنگام به ناگاه سازه بازیکن دیگری را میبینید که در قلب کوهستان تنها برای کمک به سایر بازیکنان توسط شخصی ساخته شده است و عملا تجهیزات شما از فرسودگی صد در صد نجات پیدا میکند و تازه میتوانید لحظهای را زیر سازه بازیکن استراحت کنید.
ارتباط آنلاین ازطریق نشانها و سازهها با تعادلی خاص بدون ضربه زدن به گیمپلی در بازی گنجانده شده است
هرچند سیستم لایک در بازی عملا پاداش خاصی را برای سازنده سازهها به همراه ندارد اما باید گفت بازی با فلسفه کمک کردن بدون طلب پاداش مانند آنچه در دنیای واقعی بهدنبال کمک به یک نیازمند تجربه میکنیم، توانسته ساختاری یکپارچه را برای ارتباط بازیکنان با نشانهها بدون رد و بدل شدن سخن ایجاد کند. ارتباط آنلاین بازیکنان در دث استرندینگ تجربهای لذت بخش است که البته خود شما نیز بخشی از آن هستید. این تجربه بهویژه بعد از دریافت اولین لایکها از بازیکنان دیگر قوت مییابد و بازیکن را هرچه بیشتر برای ساخت کارآمد سازهها برای کمک به سایر بازیکنان ترغیب میکند.
درکنار راه رفتن، اپیزودهای چهاردهگانه دث استرندینگ شامل نبردهای کاملا اکشن نیز میشود، هرچند این مراحل تنها چند ساعت از بیش از ۵۰ ساعت گیمپلی بازی را به خود اختصاص میدهند. در جریان بازی سم در شرایطی مختلف مجبور به رویاروی با موجودات و انسانهای متفاوتی با تواناییهای منحصر بهفرد است. بهعنوان مثال با ورود به کمپ میولها یا هومو دیمنها توسط سنسورها تشخیص داده میشوید و بهصورت فلهای باید با دشمنان روبهرو بشید درحالیکه میولها تنها سعی دارند تا شما را با نیزههای برقی خود متوقف کنند و بستهها را بند، هومو دیمنها با سلاحهای کشنده سم را مورد هدف قرار میدهند. سم بهدلیل توانایی بازگشت به زندگی بعد از هر بار مرگ در منطقهای که کشته شده است به زندگی باز میگردد، بااینحال باید برای بازپس گیری سلاحها و بستهها به سراغ مخفیگاه دشمنان برود.
حضور سلاحهای مختلف در بازی امکان داشتن تجربهای کاملا اکشن را در برخی مواقع فراهم کرده است
خوشبختانه بهویژه بعد از اپیزود چهارم شاهد حضور سلاحهای مختلفی در بازی هستیم که تجربهای کاملا اکشن را به گیمپلی میدهند. کوجیما سعی کرده است تا مراحلی کامل اکشن را در بازی به شکلی بگنجاند تا بازیکنان بعد از طی کردن مسافتهای طولانی بتوانند دقایقی را نیز هیجان نبرد رودررو را تجربه کنند. هرچند حضور بیتیها و دشمنان باعث شده تا نبرد با سلاحهای مختلف ساعاتی از گیمپلی را به خود اختصاص دهد، اما میتوان گفت که جای حضور مراحلی بیشتری برای نبرد با سلاحها در جریان بازی احساس میشود تا حداقل قشر خاص گیمرها نیز بتوانند با بازی ارتباط بگیرند. باید گفت بهویژه دو اپیزود پایانی عاری از هرگونه گیمپلی است و بیشتر شاهد پایانبندیهای سینمایی برای جمعکردن داستان هستیم که بهتر بود حداقل با گیمپلی همراه میشدند.
کمی بالاتر از آیتمهای مختلف صحبت کردیم. با انجام مأموریتهای فرعی به مرور تجهیزات جدیدی را دریافت میکنید، تجهیزاتی که بهطور خاص آزادی عمل بیشتری برای جابهجایی سریعتر، مبارزه آسانتر و حمل آسانتر ابزار و بستهها به سم میدهد. مأموریتهای فرعی شباهت زیادی به خط داستانی بازی دارند و عمدتا جابهجایی بستهها از نقطه الف به ب یا پیدا کردن اشیاء خاص و بازگرداندن آنها را شامل میشوند. با وجود یکسان بودن تقریبی مأموریتها که در شرایط متفاوتی انجام میشود. مخصوصا پاداش نهایی ارائه شده به بازیکن در ازای کار انجام شده به قدر کافی ارزشمند است.
قابلیت Fast Travel بهویژه بعد از پایان بازی میتوانست آزادی عمل بیشتری را به بازیکن بدهد
یکی از خصوصیات دث استرندینگ به امکانات شخصیسازی سلاحها، موتور سیکلت و اشیاء پوشیدنی مربوط میشود. شما میتوانید بعد از بهدست آوردن برخی آیتمها نظیر کلاه و عینک آنها را در اتاق شخصی سم شخصیسازی کنید. شخصیسازی تجهیزات البته تنها به تغییر رنگ آنها خلاصه میشود. کوجیما ترجیح داده تا بخشی از ماجرای بیتیها و پسزمینه داستانی را ازطریق مصاحبهها و دیتاها در دسترس قرار دهد. به این ترتیب باید بعد اتصال هر منطقه به شبکه کایرال ازطریق منوی بازی اقدام به خواندن مصاحبهها کنید.
باتوجهبه عظمت دنیای بازی بهطور خاص ۶ روش برای حرکت سریعتر در دث استرندینگ تعریف شده است که در ادامه به دو روش آن اشاره میکنم. استفاده از دو نوع موتورسیکلت برای شرایط مختلف یکی از راههایی است که میتوانید از آن کمک بگیرید. هرچند موتورسیکلت سرعت زیادی برای سفر در دنیای بازی دارد اما تمام شدن شارژ آنها و همچنین نبود امکان ورود آنها به منطقه بیتیها باعث شده است تا در شرایطی خاص مانند وجود جاده بتوانید از آنها استفاده کنید. از طرفی بعد از اپیزود سوم میتوانید از قابلیت Fast Travel نیز در بازی استفاده کنید. هرچند مانند روشهای دیگر این روش نیز با محدودیتهایی همراه است. به شخصه ترجیح میدادم تا بعد از پایان بازی شرایطی فراهم میشد تا بتوانم آسانتر و سریعتر از قابلیت Fast Travel استفاده کنم. در صورت استفاده از Fast Travel ویژگی تمام بستههای شما در مبدا باقی میماند و عملا نمیتوانید در مأموریتها از این ویژگی بهره ببرید. شما همچنین میتوانید اقدام به یدن خودروی میولها کنید که در نوع خود کنترل آن سرگرمکننده است.
دنیای دثاسترندینگ یکی از واقعیترین و زیباترین دنیاهای خلق شده در بازیهای ویدیویی است
اما بیایید کمی از جلوههای بصری چشمنواز دث استرندینگ و موتورگرافیکی دسیما صحبت کنیم. دنیای بازی بی شک یکی از زیباترین دنیاهای ساخته شده است. جزئیاتی گرافیکی چشمانداز بازی دث استرندینگ هرلحظه چشمان شما را نوازش میکند و میتوانید این جزئیات را هرلحظه چه در کوهستانهای برفی و چه در طراحی رودها مشاهده کنید. تنها کافی است تا با موتورسیکلت بدون توجه به هشدارهای بیبی به سرعت به منطقه بیتیها وارد شوید تا سرعت تغییر محیط و بیرون ریختن مادهی Tar شمارا شگفتزده کنید. در زمان حمله بیتیها و زمانیکه گیزرها سعی دارند تا شما را به نبرد با کچرها ببرند، با جزئیات بالایی شاهد حرکت این موجودات و البته تقلای سم هستیم. از طرفی باسهای بازی نیز هرچند پترن حرکتی محدودی دارند، اما با طراحی منحصربهفرد خودنمایی میکنند. انیمیشنهای حرکت سم در شرایط مختلف مانند زمانیکه اسکلت مکانیکی پوشیدهاید یا پا حرکت میکند تفاوت زیادی با یکدیگر دارد و کاملا مشخص است که روی تمام این حرکات فکر شده است.
البته هرچند فیزیک دث استرندینگ را باتوجهبه چالش طراحی یک گیمپلی باور پذیر برای یک بازی شبیهساز راهرفتن دارای مشکل نمیدانم، اما باید گفت مخصوصا در رابطه با فیزیک موتورسیکلت ایراداتی به چشم میخورد که گاهی باعث نیتی میشود. برخورد موتورسیکلت با سنگریزه یا صخرهها، پرش ناگهانی موتور را به همراه دارد که گاهی مانع لذت بردن از گیمپلی میشود.
فارغ از میانپردهها که کارگردانی عالی دارند، چهرهی شخصیتها به شکل فوقالعادهای با جزئیات طراحی شده است. سازندگان حتی به جزئیات ریزی مانند واقعی بودن لبخند یا حرکت چشم و مو توجه کردهاند. در جریان بازی و خارج از میانپردههای به ندرت با شخصیتها روبهرو میشوید، اما همان چند شخصیت نیز در زمینه چهرهها انیمیشن رضایتبخشی دارند. دنیای عظیم بازی از صحراهای قرمز رنگ بگیرید تا کوههای سر سبز، جنگلهای پر بیتی یا کوهستانهای یخبندان را در بر میگیرد و همه در بهترین شرایط برای یک بازی نسل هشتمی قرار دارند. یخ زدن سم در برف، گیر کردن در رود یا لیز خوردن در زمان بالارفتن از کوه همگی در جایگاه خوبی ارزیابی میشوند. به شخصه گرافیک و نورپردازی دث استرندینگ را چه از بعد فنی در صورت فاکتور گرفتن هوشمصنوعی و چه از بعد هنری کامل و کم ایراد میدانم.
دورنمای ساخته شده توسط سازندگان زمانیکه با موسیقی منحصربهفرد و معنیدار بازی همراه میشود، در یک کلام تحسینبرانگیز است. در زمان سفر به ناگاه شاهد پخش موسیقی معنی دار و دلانگیزی هستیم که به حق سفر را خاطرهانگیز میکند. بازی دث استرندینگ چه در میان پردهها و چه در زمان بازی با آهنگهای گوشنوازش اتمسفر لازم را برای غرق شدن بازیکن ایجاد میکند. احساس دلهره در زمان مبارزه با کچرها یا فرار از دست تروریستها، صدای خس خس بیتیها یا شروع دلهرهآور باران تایمفال همگی در هارمونی کاملی با هم قرار دارند و حس حضور در یک دنیای آخرامانی را به بازیکنان منتقل میکنند.
بازی دث استرندینگ یک تجربه متفاوت است که نمیتواند تمام سلایق را راضی کند درنتیجه یا از آن خوشتان میآید یا اصلا آن را بازی نمیدانید. اما اگر مثل من از حضور در بازی لذت بردید مسلما ساخته هیدئو کوجیما به یکی از آثار بیادماندنی شما تبدیل میشود. با وجود هوش مصنوعی مشکل دار، برخی مراحل پایانی بدون گیمپلی و آنتاگونیست نه چندان با پرستیژ، هنوز هم باید گفت در بل وشوی صدای تیر و تفنگ و بازیهای آنلاین، دث استرندینگ بی شک آرامش بخشترین اثری است که میتوانید تجربه کنید. اگر تجربهای متفاوت میخواهید دث استرندینگ بازی شما خواهد بود در غیر این صورت بهتر است به گزینههای دیگری فکر کنید.
بازی Death Stranding براساس نسخه پلیاستیشن 4 بررسی شده است.
منبع زومجی
تگ ها Hideo Kojima Kojima Productions اختصاصی زومجی Death Stranding
بازی دث استرندینگ در نهایت به محصولی کاملا سلیقهای تبدیل شده است. هرچند بازی انواع و اقسام سازهها، آیتمها و اسلحه را دارد اما در نهایت گیمپلی متفاوت آن نمیتواند تمام بازیکنان را مجذوب خود کند. البته اگر با آن کنار بیایید و وظیفه سم را به عنوان یک پورتر قبول کنید، نهایت لذت را از دنیای بازی خواهید برد. دثاسترندینگ چه در ارائه داستانی اوریجینال و چه در زمینه طراحی و موسیقی توانسته تا محصولی درخور را ارائه کند. اگر تجربهای متفاوت میخواهید دث استرندینگ بازی شما خواهد بود در غیر این صورت بهتر است به گزینههای دیگری فکر کنید.
میثم خلیل زاده
9
کوشی ناکانیشی
نامشخص
ریچارد پیرسی (ویراستار)
ماساچیکا کاواتا
ترس روانشناسی
ترس و بقا
داستان بازی Resident Evil 7: Biohazard در اواسط سال ۲۰۱۷ جریان دارد، جایی در جنوب ایالات متحده و حوالی شهرک
داستان بازی RE7 برای اولین بار در مجموعه، با دوربین اول-شخص و از نگاه یک شخصیت جدید روایت میشود.
نقطهی آغازین داستان بعد از رویدادهای Beginning Hour شروع میشود، رویدادی که طی آن
با وجود گذشت سه سال از مفقود شدن
ایتن بیدار شده و خود را در اسارت خانواده بیکر یافت، خانوادهای شامل جک، زن او
ایتن در مقطعی به یک
ایتن همینطور در مسیر خود باید از
ایتن با دستیابی به محوطهی بیرونی عمارت به واسطهی زویی متوجه شد که میا هنوز زنده است. زویی به ایتن گفت که او نیز قصد فرار از بیکرها را دارد اما قبل از آن باید آلودگی خودش و میا به واسطهی یک سرم ویژه درمان شود. به این ترتیب ادامهی داستان بازی RE7 با پیگیری ایتن برای به دست آوردن اجزای سرم ادامه پیدا میکند.
او برای همین هدف وارد یک خانهی قدیمی شد، جایی که مجبور به مقابله و کشتن مارگاریت شد. زمانیکه او موفق به یافتن یکی از اجزای سرم شد، ایتن تصویر عجیبی از یک دختر بچه را مشاهده کرد.
او سپس برای دیدار با زویی بازگشت اما در عوض با لوکاس روبرو شد، کسی که هم زویی و هم میا را به گروگان گرفته بود. لوکاس ایتن را مجبور کرد تا از انباری پر از تله و هیولا عبور کند، با این حال ایتن موفق شد نسبت به تلههای لوکاس پیشدستی کند و او را فراری دهد. ایتن سپس اقدام به آزادسازی میا و زویی کرد و زویی با اجزای به دست آمده اقدام به ساخت دو سرم کرد. با این حال قبل از این که سرمها تزریق شوند باری دیگر سر و کلهی جک پیدا شد و ایتن مجبور شد برای از بین بردن او یکی از سرمها را به جک تزریق کند. به این ترتیب ایتن برای تزریق سرم باقی مانده باید یک فرد را از میان میا یا زویی انتخاب میکرد.
اگر ایتن زویی را انتخاب کند، با وجود این که ایتن قول فرستادن کمک را به میا میدهد اما او از این انتخاب دلشکسته میشود. وقتی ایتن و زویی با یک قایق در حال فرار بودند، زویی برای او توضیح خواهد داد که بیکرها سه سال پیش با آمدن میا به همراه دختری به نام
در همین لحظه قایق ایتن و زویی توسط اولین مورد حمله قرار گرفت و به دنبال آن زویی کشته و ایتن بیهوش شد. ایتن تصویری ذهنی از جک را خواهد دید که در سلامت کامل در مورد قدرت اولین به او هشدار میدهد. او میگوید که اولین میتواند هر کس را که آلوده شده شست و شوی مغزی دهد و دلیل دیوانگی خانوادهی او نیز به همین سبب است. او از ایتن میخواهد که اولین را بکشد.
در این نقطه از داستان بازی RE7، دوربین بازی از نگاه میا داستان را پیگیری میکند. او روی یک کشتی خرابه بیدار شده و به دنبال یافتن ایتن است. زمانی که او ایتن را پیدا میکند دوباره دید بازی به ایتن بازمیگردد. میا موفق به نجات ایتن میشود و قبل این که خودش تحت کنترل اولین قرار بگیرد، یک ویال از DNA اولین را به ایتن میدهد. میا به سبب حس خیانتی که به انتخاب ایتن داشت قادر به مقاومت در مقابل اولین نشده و به ایتن حمله خواهد کرد و این موضوع باعث میشود تا ایتن او را بکشد. این در واقع منتهی به پایان بد/جایگزین داستان بازی Resident Evil 7 میشود.
اگر ایتن میا را انتخاب کند، زویی عقب میایستد و با خداحافظی تلخی از آن دو جدا میشود. زمانی که ایتن و میا با قایقی در حال فرار بودند و در نزدیکی یک کشتی تانکر ویرانه قرار داشتند، آنها مورد حملهی اولین قرار خواهد گرفت. ایتن بیهوش شده و همان تصویر یاد شده از جک را خواهد دید.
دید بازی به میا شیفت پیدا میکند و او اقدام به جستجوی ایتن خواهد کرد. او تصاویری از اولین را خواهد دید که میا را مادر خود خطاب میکند، با این حال میا چیزی به خاطر نمیآورد. سرانجام اولین کاری میکند تا میا با دیدن یک فیلم ویدیویی خاطراتش را به یاد آورد.
مشخص میشود که میا پیش از این اتفاقات برای یک شرکت بینام کار میکرده و اولین نیز به عنوان یک سلاح بیولوژیکی توسط این شرکت توسعه یافته بوده است. وظیفهی میا نظارت بر اولین بوده تا او به طور مخفیانه به وسیلهی یک کشتی تانکر به ایالات متحده منتقل شود. با این حال در طول مسیر اولین از کنترل خارج شده و کشتی را فلج میکند. اولین اقدام به آلوده کردن میا میکند تا او را مجبور کند که مادرش باشد.
میا که خود را در شکلگیری این حوادث مقصر میدانست، تلاش کرد تا ایتن را نجات دهد. او یک ویال حاوی DNA اولین را به ایتن داد. میا تمام تلاش خود را کرد تا در مقابل کنترل ذهنش توسط اولین مقاوت کند تا خروج ایتن از کشتی تضمین شود. این اتفاقات در واقع منتهی به پایان خوب/اصلی داستان بازی Resident Evil 7 میشود.
ایتن بعد از ترک کشتی مخروبه، راه خود را به سمت یک معدن نمک در پیش گرفت، جایی که او یک آزمایشگاه مخفی را در آنجا پیدا کرد. بعد از کمی جستجو او متوجه شد که اولین (Eveline) یک سلاح بیولوژیکی از سری-E» است که قادر است به واسطهی یک انگل روانگردان کنترل ذهن افراد آلوده شده را به دست بگیرد. اثرات جانبی آلودگی شامل افزایش قدرت، قابلیتهای فوقالعاده در بازیابی و جهشهای بیولوژیکی بود. اولین همچنین با انگیزهی داشتن یک خانواده رشد کرده بود و دلیل آلوده کردن میا و بیکرها نیز همین موضوع بوده است. همین طور مشخص شد که لوکاس با یک سازمان ناشناخته کار میکرده است و سرمی را در اختیار داشته تا خود را از آلودگی مصون نگه دارد.
ایتن با استفاده از تجهیزات آزمایشگاه و ویالی که میا به او داده بود قادر به تولید یک ترکیب برای از بین بردن اولین شد و سرانجام راهی برای برگشتن به خانهی زراعی ابتدایی پیدا کرد. اولین که پی برده بود ایتن به پادزهری دست پیدا کرده است به همین سبب با تصورات و توهماتی قدرتمند به سمت او هجوم برد. ایتن موفق به غلبه بر اولین و تزریق پادزهر به او شد، ایتن در این نقطه پی برد که پیرزن مسنی که از ابتدا و در طول داستان او را دیده در واقع همان اولین بوده است. تزریق پادزهر به اولین باعث شد تا او به یک هیولای عظیم جهش پیدا کند و ایتن به لطف سلاح ویژهای که یک هلیکوپتر نظامی برای او به پایین انداخته بود موفق شد تا هیولا را نابود کند.
با رفع شدن تهدید، ایتن توسط تیم آلفای آمبرلا کو به رهبری
گفتنی است که زمانی که هلیکوپر تیم نظامی به پرواز درآمد لوگوی
درباره این سایت